روایت روز دختر ...

ساخت وبلاگ

 

روز دختر مبارک ....

این متن یا گفتار امروز در هر گوشه ای شنیده می شود و چه زیبا کلام و زیبا خلقتی دارد خداوند ....

چقدر زیباست این روزها ....

دیر زمانی پاییده از زمانی که مادری محکوم از دخترزا بودن و یا کودکی که به جرم دختر بودن به

خاک گور نهاده می شد و اینک اما شنیده می شود از هر گوشه و کنار که شاهد موفقیت های بسیاری

از این دختران و بانوان که باعث سربلندی پدر و مادر و مملکت خویش اند ....

کاش این سیر صعودی فرهنگ تندتر حرکت کند و ما دیگر شاهد زبونی و بی هویتی دختری یا مادری

نباشیم و هر بانو خود یک حرکت به سوی خودشکوفایی رانه باشد ....

دیگر هیچ دختری به دیده ی نیاز دیده نشود و حجاب مصونیت نباشد ....

هنوز در خیلی از کوره راه ها مادر به عنوان یک بنگاه فرزند آوری و کنیز دیده می شود که انسان

را قبل از هرگونه دلسوزی به فکر فرو می برد که علت اصلی چیست ؟

سرگردانم و پریشان ....

در این بی کرانگی نمی دانم در کجا قرار دارم ....

می خواهم حرکت کنم به سوی قدرت یا آزادی و یا تعلق ....

چیزی مرا به حرکت وا می دارد ، به سوی شدن ....

این حرکت نمی دانم چیست ....

در کلمات گمشده ام ....

 ناخودآگاه مرا یک نیرویی پیش رونده و توقف ناپذیر به حرکت وا می دارد ....

هنوز بسیار نیاز به مطالعه و تطور دارم ، می خواهم شکوه هستی را حس کنم و هستومندانه در مسیر

خودشکوفایی گام بردارم....

 

 

مهرناز مهرنگ

 

 

 

|+| نوشته شده توسط ... در پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۶  |
روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : روایت,دختر, نویسنده : 6supernova بازدید : 90 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:39