روایت پاییز ...

ساخت وبلاگ

روزی که پریشان و بیقرار بودم از فقدانش ، تصور می کردم اگر بیابَمش، آرام میگیرم... اما چه غلط می اندیشیدم ! هرچه به او نزدیک تر می شدم عطشم بیشتر و قرارم کمتر می‌شد ! تا جایی که حس کردم با او یکی شدم و در او منحل ! آنقدر حس سیراب شدن داشتم که نفهمیدم مسیرم خطاست ! یار دلبری می کرد و من در طلبش ... چشمانم کور و گوشم کر شده بود و راه ، هموار... هیچ مانعی بر سر راهم نبود ... تاختم و تاختم چون بسیار در انتظار وصالش بودم ... روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 109 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 7:52

در آغاز کلمه بود ، کلمه نزد خدا بود ، کلمه خدا بودآری در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد او بود...حال که این فهم در تو پدیدار گشته و از اعماق وجودت تراوش شده ، پرسش کن و بپرس چه کلمه ای را بر لوح جانت می نشانی؟؟؟و کدام کلمه را با هر آنچه هستی نمایندگی می کنی ؟؟؟ و کدام می شوی ؟؟؟تراژدی/ مصیبتوجود/ ماهیتشک / ایمانعبد / بندهپرسشحال که این فهم در تو پدیدار گشته و از اعماق وجودت تراوش نموده ، چه کلمه ای را بر لوح جانت می نشانی؟؟؟ کدام را بر می گزینی ، کدام را می شوی؟؟؟ کدام را ؟؟؟باز پرسش...نه این بار می گویم در ابتدا پرسش بود...پرسش از کلمات و به چالش کشیدن تقدیس شانپرسش از کلمات و زدودن فریفتارها از قامت شان...چرا که پرسش از شکل کلمات به وادی مفاهیم گام گذاشتن را سهل می نماید و رنج محدودیت های شکل را به گستردگی مفاهیم می کشاند و از تناهی به نامتناهی از کلمات محدود شده در فرهنگ مشخص به جهان شمولی می رساند...پرسش انسان را از بنده بودن به کوبنده راه تحول می بخشد و راه را برای ظهور کلمات برتر هموار می سازد...در ابتدا پرسش بود آری در ابتدا پرسش بودپرسش از چرایی آمدن و رفتناز کجا آمدم و آمدنم بهر چه بود...پرسش از چگونگی بقا و فنابه کجا می روم آخر ننمایی وطنم...پرسش از چیستیپرسشی که به قدمت تاریخ انسان قامت دارد و در هر عصری به تناسب منطق اش به آن پرداخته شده و از مناظر مختلف پاسخ داده شده...یک منظرنشسته و چشم به آسمان دوخته و در انتظار بقای خویش را تصویر نموده...قدم را بر روی زمین نگذاشته و پستی بلندی هایش را حس ننموده ، با خیالات و در دنیای خیال نئشه گشته و در نهایت خماری فاصله ی میان من و تو را با داشتن ها پر نموده و سیزیف وار بار روزمرگی را بر دوش کشیده...منظری دیگرتارک دنیا می ش روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 109 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 7:52

شهر در خواب است و مردمش در کما...هزاران سال بود که روزهای آخر سال ، شهر در غوغا بود و مردم در هیاهو، خسته از خانه تکانی اما در تکاپوی خرید شب عید...کودکان دست در دست پدر و مادر،گریه کنان ،لابه لای شلو روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 121 تاريخ : شنبه 16 فروردين 1399 ساعت: 9:41

 نشسته بود و چشمانش در انتظار ، خیره مانده بود و تنهایی بی کسی را زمزمه میکرد و به شکاف مینگریست ...چرا که شهامت پذیرش روایت خویش را نداشت و خود را تنها در رابطه معنا مینمود و هم بر خود و هم بر دیگری روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 118 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 4:01

به دنبال چه میگردی بغیر از اینکه هستی ...چه صدا و لحن قریبی و چه پرسش تامل برانگیزی ...پاسخ را از همین جایی که هست و با کلمات خویش آغاز کرد...مدتی بود میان راه ها می گشت و سرگشته ای بود میان آیینه ها. روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 117 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 4:01

 قدم به قدم از کلمه ای به کلمه دیگر ...از غم و غصه به رنج و لذت ...از قصه فقدان به پذیرش تراژدی ...از درخود به برای خود ...از من از تو به من و تو ...از منیت به منادیگری ...از لذت به فراتر از آن ...هر روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 20:59

 علم بهتر است یا ثروت؟یادم می آید که همیشه از زنگ انشاء بیزار بودم، بدتر از زنگ انشاء، موضوع تکراری "علم بهتر است یا ثروت"، و بدتر از آن جواب تکراری" البته که علم بهتر است"... دو دوست داشتم که همیشه ک روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 20:59

من کیستم ؟!پرسشی که دائما در ذهن ماست ...به دنبال نامم یا در پی مفهوم ؟!اگر می خواهم نام باشم و شکل ، که بهترین نام ، اشرف مخلوقات است ! واژه ای ثقیل که می شود وزنه ای بر گردنم ، زنجیری بر پایم و قفلی روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 20:59

  سال ها خود را در جریان رود دانش سپردم ، با موانع و سنگ ها رو به رو شدم ، گاه جریان رود آرام بود و گاه پر از خروش ...جایی خراشیده شدم و جایی تراشیده ...به دریا رسیدم و با امواج  آن هم مسیر ...تمام ذر روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 137 تاريخ : يکشنبه 2 تير 1398 ساعت: 4:04

  درونش غوغا بود ... دلش می خواست از رازهای نهفته اش بگوید ... دلش می خواست فریاد بزند و سکوتش را بشکند تا آرام گیرد ... بغض در گلویش نشسته بود ، بغضی مزمن که راه ورود سیلاب اشک را سد کرده بود ! در تن روایت پاییز ......ادامه مطلب
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 11:08