روانکاوی بود کاویدن جان
بجوشد از دل زیگموند و لاکان
روانکاوی نهاد است و لیبیدو
نه امثال مکانیزم ها و ایگو
لیبیدویی که زندگی و مرگ است
برا زیگموند فروید سیگار برگ است
روانکاوی نمود هرچه غایب
شکست سایه و خودهای کاذب
عبور از لایه های ناخودآگاه
درون کاویدن و از خود ، تو آگاه
گذر کردن ز تثبیت و رکود است
نوردیدن به زحمت تا صعود است
روانکاوی بود یک خط بطلان
به روی خود ، ایگو ، البته وجدان
شکستن های بت های خیالی
رسیدن تا به غایت های عالی !
روانکاوی وسیع ، مانند دریا
تداعی ، انتقال ، تعبیر رویا ...
روانکاوی نباشد بی نیازی
مبادا مصرف کالا و راضی !
روانکاوی مرید رانه بودن
سلوک است و صبوری ، سوژه بودن
روانکاوی نباشد مهر و سرکوب
نه برچسبی و انگ بر ذهن معیوب
ندارد راه حل ، دارو و درمان
حقیقت را نباید کرد کتمان !
روانکاوی تفکر در مسیرت
مشاهده گری ، بینش ، بصیرت
روانکاوی بود تعبیر و تدبیر
زدن بر ترس و بازی با دم شیر !
روانکاوی بودسیال و جاری
عبور از مرحله با بردباری
روانکاوی نباشد علم ، هنر است
گذر از بودن و نامش شدن است ...
محبوبه سادات محمودی
برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 103