روایت نظام هستی ...

ساخت وبلاگ

 

در نظام هستی قرار بر این نظم گردیدن که می بایستی از نسل آدمیان وجودی ، موجود شدن

 در فلان تاریخ ، فلان مکان به نام انسان ...

نوزاده ای که به حکم طبیعت از عالم مجردات ، رستگاری نخستین را به پشت سر نهادن و آمدن به

سمت و سوی عالمی از حکم و قانون و ادله ...  برای زیستن  و تن دادن به بایسته ها و نبایسته ها ...

نفس از هم گسیخته ، نشان گر جست و جوی بی پایان در خود خیالی اش ...

غافل شده از ذات اصلی و حقیقی اش ... طالب مطلوب گوهر وحدت ...

به طمع یکپارچه شدن دوباره ی این وجود ...

در انتظار یافتن و جمع کردن و چسباندن تکه تکه های گم شده ی وجودش در حادثه ی تلخ هبوط ...

هنوز سرمست جوهری بودن روان و نیروی ذاتی در حال جوشیدن که نمادها شروع می کنند به تنیدن ...

اولین قدم در بند کشیدن ، اسارت در نماد سجل که تو را بایستی قید زدن ...

ثبت ،  نام ... نام خانوادگی ... تاریخ تولد ... تاریخ وفات ...

چشیدن طعم گس عظمت وجود ، در 4 اصل خلاصه گردیدن !

قیودی از پیش نوشته برای زیستن ... زیستنی مدت دار برای مردن ... در فضا و مکان قرار گرفتن ...

در خود خیالی با توهم رسیدن ، پیش رفتن ... درک غربت و دلتنگی نرسیدن ...

وهم یافتن من مطلوب ... فارغ از واقعیت اسارت ، در بند زندان واژه ی (( من )) ...

من ، قرارداد موجودیت انسانی بودن ...

من مادر ... من همسر ... من پدر ... من فرزند ... من شهروند ... من رفیق ... من دلسوز ...

من خشمگین ... من مدعی ... من محق ...

 و بینهایت خیال وهم آلود وجود (( من)) ... و دردناک تر دویدن عمری در پی معرفت این (( من)) ...

 مطلق کلمه ی من با نگاه هستی شناسانه اش به عالم ،  روح خود را آرام کردن ...

همزات پنداری با امر واقع  و درک سلوک تنهایی و رنجیدن و وقوف به امر واقع نایافتنی اما نزدیک

شدنی ...

مطلق کلمه ی من ... آگاه که نیافتن دال بر نبودن نیست ...

می پرسد چرا نیافتم ؟ 

می شنود چون نقص داری ... تو مایی هستی که جدا شده ای ...

در امر ناگذیر خود نمادین ، با پذیرش امر واقع مرگ ، به حقیقت رسیدن ...

زیستن در گره ای که هر دم دوره ای را در نوردیدن ...

خواستن که چرخیدن در دایره ی نظام هستی ، میان خواسته و نیاز و میل متعالی ...

لجام نیاز کشیدن و به رانه سرسپردن ... رانه نامحدود و بی هوش ... نیاز کوچک و بازی گوش ...

حرکت و تغییر و اثر متقابل را در اصل تضاد دیدن ... و در دور دیالکتیک تاناتوس و اروس افتادن ...

مردن از جهل و زنده شدن به علم ...

 تولد و مرگ ... قانون شکنی و سقوط تابوی تاریخ تولد تا تاریخ وفات ...

ختم مرگ را در نابودی دیدن ... نگاه به مرگ را دگردیسی پروانه و کفن پیله دریدن ...

دوباره آمدن تاناتوس و اروس ... اروس و تاناتوس ...

در نماد زیستن و گذر از رابطه ی ناهمسان با والد و جامعه و تاریخ ...

آموختن که زیستن انسانی در خیال و نماد و قدم گذاشتن در امر واقع برای بازگشتی جاودانه به اصالت

وجودی  و خواستن که رسیدن در تضادها و تفاوت ها ...

با نمادها زیستن اما فریب های نماد را زدودن ...

سنت دیرین تکلم و اصول زبان را پالائیدن و با تغییر و تبدل و تجدد ،

به شکوه هستی شناسی نائل شدن ...

 

 

 

مریم الوانی

 

 

 

 

 

 

 

 

|+| نوشته شده توسط ... در یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۵  |
روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05